I met a traveller from an antique land,

Who said—Two vast and trunkless legs of stone

Stand in the desert. . . . Near them, on the sand,

Half sunk a shattered visage lies, whose frown,

And wrinkled lip, and sneer of cold command,

Tell that its sculptor well those passions read

Which yet survive, stamped on these lifeless things,

The hand that mocked them, and the heart that fed;

And on the pedestal, these words appear:

My name is Ozymandias, King of Kings;

Look on my Works, ye Mighty, and despair!

Nothing beside remains. Round the decay

Of that colossal Wreck, boundless and bare

The lone and level sands stretch far away.”

 

(Source: Shelley’s Poetry and Prose (1977

 

مسافری را دیدم از سرزمینی باستانی و کهن،

که با من گفت: «یک جفت پای سنگیِ پهناور و بدونِ تن،

در میانۀ صحرا ایستاده است. در نزدیکیِ آن، بر شن‌ها،

نیمی از یک سردیسِ بشکسته از خاک بیرون است،

که خطوطِ پیشانی، لبان چروکیده، و استهزای فرمانِ سردش،

گواهی می‌دهد که پیکرتراش‌اش نیک آن جوشش‌ها را،

که همچنان پایدار، بر این اشیای بی‌جان نقش بسته است، دریافته؛

دستی که شکلک‌های آنان را در آورد، و قلبی که آنها را پرورید.

و بر پایۀ ثمثال این کلمات نقش بسته است:

"نام من اوزیماندیاس، شاهِ شاهان، است؛

ای قَدَرقدرت‌ها، به آثارِ من بنگرید، و نومید شوید!"

جز آن هیچ به جای نمانده است.

گرداگرد ویرانه‌های این مخروبۀ عظیم، عریان و بدونِ مرز،

تا دوردست‌های دور، بستری از شن‌های مسطح و متروک گستریده است.»

 

پی‌نوشت:

اوزیماندیاس یکی از چندین نامی است که یونانیان باستان با آن فرعون بزرگ مصر «رامسس دوم» را می‌خواندند.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید پکیج های آموزشی با 75% تخفیف ویستا پنجره دکوراسیون داخلی آپشن خودرو | گندم کار سلامی از ته دل پتروسا مجله جوک سرا تاریخ ایران و جهان مدرسه شطرنج پدیده بهبهان